معنی شاگرد امام صادق (ع)

حل جدول

شاگرد امام صادق (ع)

جابربن حیان


شاگرد امام صادق

جابربن حیان

جابر بن حیان


مادر امام صادق (ع)

ام فروه

ام‌فروه


از شاگردان امام صادق (ع)

ابوحنیفه، جابربن حیان

ابو حنیفه، جابر بن حیان

ابوحنیفه


مادر امام جعفر صادق (ع)

ام فروه


لقب امام جعفر (ع)

صادق

سخن بزرگان

امام جعفر صادق (ع)

مصاحبت و رفاقت کن با کسی که تو به او زینت یابی و مصاحبت مکن با کسی که او به تو زینت یابد یعنی تو کسب علم و کمالات از او توانی نمود.

چهارپا نگاه دارید که زینت شماست و کارهای شما به آن ساخته میشود و روزیش بر خداست.

اگر مؤمن بداند که در مصیبتها چه ثواب برای او هست هر آینه آرزو میکند که بدنش را از مقراض پاره پاره کنند.

فرزند خود را تا هفت سال بگذار که بازی کند و بعد از آن تا هفت سال دیگر در تربیت او سعی کن. اگر نیک شد دیگر سعی کن و اگر نه امید خیری از او نیست.

انگشتر عقیق در دست کنید که مبارک است و هر که انگشتر عقیق در دست داشته باشد امید هست که عاقبتش مقرون به خیر و نیکی باشد.

بندهای که مؤمن باشد چون هفت سال خدمت کند آزاد میشود و بعد از آن خدمت فرمودن او حلال نیست.

مؤمنی که در حاجت برادر مؤمن خود راه رود ده حسنه برای او نوشته شود و ده گناه از او محو شود و ده درجه در بهشت برای او بلند شود و برابر ده بند آزاد کردن باشد و بهتر باشد از اعتکاف یک ماه در مسجدالحرام.

چون راه روم در حاجت برادر مسلمان دوستتر میدارم از آزاد کردن هزار بنده و هزار کس را بر اسبان زین و لجام کرده سوار کنم و به جهاد بفرستم.

رفتن به دیدن برادر مؤمن از برای خدا بهتر است از ده بنده آزاد کردن و هر که بندهی مؤمنی را آزاد کند حق تعالی به هر عضوی از آن بنده عضوی از آتش جهنم آزاد گرداند.

یک لقمه که برادر مؤمن نزد من بخورد دوستتر میدارم از بنده آزاد کردن.

چهار کساند که حق تعالی در روز قیامت نظر رجمت به سوی ایشان میافکند: شخصی که کسی از او چیزی خریده باشد و پشیمان شود و پس دهد و او قبول کند و کسی که به فریاد مضطری برسد و کسی که بنده آزاد کند و کسی که عزبی را کدخدا کند.

عقل مردان را در سه چیز امتحان میتوان کرد: در درازای ریشش و نقش انگشترش و کُنیتش.

مزاح کردن از نیکی خلق است و موجب خوشحالی برادر مؤمن میشود.

حد نیکی خلق آن است که مهربانی کنی و سخت را نیکو کنی و با مردم به روی خوش برخوری.

خدا خلقی از سگ نجستر خلق نکرده است و کسی که عداوت ما اهل بیت دارد از سگ نجستر است.

برای رفع درد دندان و درد گوش که چون کسی عطسه کند حمد خدا بکند.

بسیار خندیدن دل را میمیراند و دین را میگدازد چنان که آب نمک را میگدازد.

هر مجلسی که در آن جمع شوند نیکوکاران و بدکاران و برخیزند و در آن مجلس یاد خدا نکرده باشند آن مجلس در قیامت باعث حسرت و ندامت ایشان خواهد بود.

هر که برادر مؤمنش با او مشورت کند و آنچه محض خیر او داند نگوید خدا عقل و رأیش را برطرف میکند.

هر مؤمنی که در خانهی او یک بز شیر ده باشد هر روز یک مرتبه ملکی در طرف صبح ایشان را دعا کند که مطهّر و پاک باشید شما و خدا برکت دهد شما را و نیکو باد احوال شما و نیکو باد نان خورش شما و اگر دو بز شیر ده باشد هر روز دو مرتبه ملک چنین دعا کند.

آیا شرم نمیکنید شما بر روی چهارپای خود خوانندگی میکنید و آن در زیر شما تسبیح پروردگار خود میگوید.

اگر بنده در سوراخی باشد خدا روزی او را میرساند پس پُر در طلب روزی مبالغه مکنید.

خدا روزی مؤمنان را از جایی چند مقرّر فرموده است که گمان نداشته باشند برای آنکه چون نمیدانند که روزی ایشان از کجا میآید دعا بسیار میکنند.

هر که خود را به عنوان نوکری به مردم به اجاره بدهد روزی را بر خود حرام کرده و خود را از روی خدا محروم گردانیده است.

مروّت سفر توشهی بسیار برداشتن و پاکیزه گرداندن توشه است و عطا کردن به جمعی که رفیق تواند و این که بعد از مفارقت از رفیقان رازهای ایشان را که بر آنها مطلع شدهای بپوشانی و مزاح و خوش طبعی بسیار بکنی در چیزی که خدا را به خشم نیاورد.

هر گاه خدا نعمتی به بندهی خود کرامت فرماید و اثر آن نعمت بر او ظاهر شود، او را دوست خدا مینامند و یادکنندهی نعمت پروردگار خواهد بود. و اگر بر او ظاهر نشود، او را دشمن خدا مینامند و تکذیب کنندهی نعمت پروردگار خواهد بود.

سزاوارترین مردم به صرف کردن نعمتهای خدا نیکانند.

دستی به سوی آسمان بلند نمیشود که خدا دوستتر دارد از دستی که در آن انگشتر عقیق بوده باشد.

دختران حسناتاند و پسران نعمتاند و خدا بر حسنه ثواب میدهد و از نعمت سؤال میکند.

خدا رحم میکند بندهی خود را به سبب آنکه بسیار دوست دارد فرزند خود را.

هر که خواهد خدا سکرات مرگ را بر او آسان کند باید که با خویشان خود احسان کند و با پدر و مادر نیکی کند اگر چنین کند حق تعالی سختیهای مرگ را بر او آسان کند و هرگز در زندگانی او پریشانی نرسد.

سه چیز را خدا دشمن میدارد: خواب کردن بیآنکه بیداری کشیده باشد، و خنده کردن بیتعجبی، و با سیری چیزی خوردن.

خدا بسیاری خواب کردن و بسیاری فارغ بودن را دشمن میدارد.

ثواب عظیم با بلای عظیم میباشد و هیچ گروهی را خدا دوست نمیدارد مگر آنکه ایشان را مبتلا میگرداند.

بر شما باد به خیرخواهی خلایق که هیچ عمل نزد خدا بهتر از این نیست.

هیچ عبادتی نزد خدا بهتر از ادا کردن حق مؤمن نیست.

از برای خدا با یکدیگر دوستی کنید و به دیدن یکدیگر بروید و با یکدیگر بنشینید و دین ما و احادیث ما را یاد کنید.

وعده کردن مؤمن برادر مؤمن خود را نذری است که کفّاره ندارد و هر که خلف وعدهی مؤمن بکند اول ابتدا به خلف وعدهی خدا کرده است و متعرّض غضب الهی شده است.

هر مؤمنی که مؤمنی را در بیماری عیادت کند از برای خدا حق تعالی ملکی را به او موکل سازد که در قبر او را عیادت کند و تا روز قیامت برای او استغفار کند.

حقیر مشمارید مؤمن فقیری را که هر که مؤمن فقیری را حقیر شمارد یا او را استخفاف کند خدا او را حقیر شمارد و پیوسته با او در غضب باشد تا توبه کند.

اگر بت پرستی در وقت مردن اقرار به امامت ائمه معصومین (ع) بکند و دین تشیّع را اعتقاد کند آتش جهنم به هیچ عضو او نرسد.

شما را در مصافحه کردن مثل ثواب آنها هست که در راه خدا جهاد میکنند.

در بلایی که بر برادر مؤمن تو نازل شود اظهار شماتت و شادی مکن که خدا او را رحم میکند و از او دفع میکند و بر تو آن بلا را میفرستد.

هر که مؤمنی را سرزنش کند خدا او را در دنیا و آخرت سرزنش کند.

هر که معذور دارد ظالمی را در ظلم او خدا مسلط گرداند بر او کسی را که ظلم بر او کند پس اگر دعا کند دعایش مستجاب نشود و خدا او را بر آن ستم که میکند ثواب ندهد.

هر که والی مسلمانان شود و ایشان را ضایع گذارد و به احوال ایشان نپردازد خدا او را ضایع بگذارد و رحمت خود را از او باز گیرد.

سه دعاست که از درگاه خدا رد نمیشود: دعای پدر برای فررند نیکوکار، نفرین او بر فرزندان بدکردار، و نفرین مظلوم بر ظالم و دعای مظلوم برای کسی که انتقام از ظالم برای او بکشد، و دعای مؤمن برای مؤمنی که از برای دوستی اهل بیت او را به مال خود اعانت کند، و نفرین مؤمن بر کسی که اعانت او نکند با قدرت و احتیاج آن مؤمن به او.

برخاستن از برای تعظیم مکروه است مگر از برای کسی که به جهت دین مانند علم و صلاح و نیکی تعظیم او کنند.

نظر کن هر که نفع دینی به تو نمیبخشد در مصاحبت او اعتنا به شأن او مکن و در صحبت او رغبت کن.

سه چیز است که موجب راحت مؤمناند: خانهی گشاده که عیبها و امور مخفی او را از مردم پنهان دارد، و زن صالحه که بر امور دنیا و آخرت او را یاری نماید، و دختری یا خواهری که او را از خانه بیرون کند یا به مردن یا به شوهر دادن.

در کسی که نخواهد مالی از حلال جمع کند خیری نیست که به آن مال روی خود را از سؤال حفظ کند و قرض خود را ادا کند و با خویشان خود احسان کند.

بدترین مردم کسی است که مردم را فروشد.

زراعت کنید و درخت بنشانید والله که مردم کاری از این حلالتر و پاکیزهتر نمیکنند.

زراعت کنندگان گنجهای مردمند، میکارند و روزی نیکوی پاکیزه خدا کرامت میفرماید و ایشان در قیامت جایگاهشان از سایر مردم نیکوتر است و منزلت ایشان از دیگران نزدیکتر است و ایشان را در آن روز مبارک مینامند.

رفاقت با جماعتی بکن که در توانگری و توانایی مثل تو باشند.

مصاحبت و همنشینی با اصحاب بدعت مکنید که نزد مردم مثل آنها خواهید بود.

اول چیزی که در عنوان نامهی مؤمن بعد از مرگش مینویسند آن چیزی است که مردم در حق او میگویند اگر نیک میگویند نیک مینویسند و اگر بد میگویند بد مینویسند.

کوچک بر بزرگتر سلام میکند و کسی که گذرد بر کسی که نشسته باشد سلام میکند و جماعت کمتر بر جماعت بیشتر سلام میکنند.

با پدران خود نیکی کنید تا فرزندان شما به شما نیکی کنند و از زنان دیگر عفّت کنید تا دیگران هم از زنان شما عفّت کنند.

فضیلت عناب بر سایر میوهها مانند فضیلت ماست بر سایر مردم.

سه کساند که نماز ایشان مقبول نیست: غلامی که از آقای خود گریخته باشد تا آنکه برگردد و خود را تسلیم آقا نماید و شخصی که پیشنمازی گروهی کند که به او راضی نباشند و زنی که شوهر از او خشمناک به خواب رود.

حق تعالی در قرآن مجید برای کسی که مال یتیم را به ناحق بخورد دو عقاب مقرر ساخته: یکی عذاب جهنم در آخرت، و دیگری آنکه در دنیا بعد از او با یتیمان او بکنند آنچه با یتیمان دیگران کرده باشد.

بهترین مردم بعد از ما کسی است که مذاکرهی اخادیث ما بکند و ما را یاد کند.

کسی که اجتناب نکند از مصاحب احمق به زودی اخلاق او را برمیدارد.

هر که ارادهی سفری داشته باشد باید که روز شنبه سفر کند که اگر سنگی از کوهی بگردد در روز شنبه البته آن را خدای تعالی به جای خود برگرداند.

هر که زنی بخواهد برای حسن و جمال یا از برای مال از هر دو محروم ماند و اگر از برای دینداری و صلاح او بخواهد حق تعالی مال و جمال او را روزی کند.

هر زنی که به شوهرش بگوید که من هرگز از تو نیکی ندیدهام ثواب عملهایش همه برطرف میشود.

رشک بردن زنان از بسیاری دوستی ایشان است نسبت به شوهران.

پنج کس هستند که نفقه دادن ایشان واجب است: فرزند و پدر و مادر و زن و بنده و فرزند شامل فرزند فرزندان هم هست. هر چند پایین روند و پدر و مادر شامل جد و جدهی پدری و مادری هست هر چند بالا روند.

تقیه سپر ایمان است و ایمان ندارد کسی که تقیه نمیکند.

بر تو باد به مصاحبان کهنه و حذر کن از مصاحبت مصاحبان تازه که ایشان را عهدی و امانتی و وفایی نیست و بر حذر باش از همه کس هر چند اعتماد بسیار داشته باشی.

هر که غمی از مؤمنی بردارد حق تعالی حاجت دنیا و آخرت او را برآورد و هر که عیب مؤمنی را بپوشاند حق تعالی هفتاد عیب از عیبهای دنیا و آخرت او را بپوشاند و تا مؤمن در یاری برادر مؤمن است خدا یاور اوست.

هر دردی و بیماری از بسیار خوردن به هم میرسد به غیر از تب که آن به ناگاه میرسد.

نیم خوردهی مؤمن شفای هفتاد درد است.

مؤمن چهل شب بر او نمیگذرد مگر آنکه او را امری رو میدهد که اندوهگین شود و به سبب آن متذکّر و آگاه گردد.

عطسه به بدن نفع میبخشد مادامی که زیاده از سه مرتبه نشود و چون زیاده از سه شود درد و بیماری است.

سفر قطعهای است از عذاب چون کار شما در سفر ساخته شود زود به اهل خود برگردید.

درخت میوهدار را مبرید که عذاب بر شما نازل میشود.

چون حق تعالی بنده را دوست دارد یکی از سه تحفه از برای او میفرستد یا تب یا درد چشم یا درد سر.

چون بعد از طعام دست بشویی به آن تری که در دست هست دیدههای خود را مَسح کن که این امان است از درد چشم.

هلاک شد کسی که حقیر شمارد آنچه را حاضر دارد از برای آوردن نزد برادرمؤمن خود و هلاک شد هر که حقیر شمارد آنچه را برادر مؤمن او میآورد.

هر که ظلمی بر کسی بکند حق تعالی کسی را برانگیزد که مثل آن ظلم را نسبت به او یا فرزندان او یا فرزندان فرزندان او بکند.

هر خانهای که در آن کبوتر باشد آفتی از جن به اهل آن خانه نمیرسد زیرا که بیخردان جنبازی میکنند در خانهای که کبوتر در آن خانه هست مشغول آن میشوند و متوجه آدمی نمیشوند.

مکروه است آدمی را که از دست چپ چیزی بخورد یا بیاشامد یا چیزی به آن بردارد و حال آنکه تواند از دست راست برداشتن.

ما چیزی را نمیدانیم که عمر را زیاد کند مانند صلهی رحم تا آنکه گاه هست که شخصی سه سال از عمرش مانده است و به سبب صلهی رحم سی و سه سال میشود و گاه هست که کسی از عمرش سی و سه سال مانده است و به سبب قطع صلهی رحم سه سال میشود.

کسی که مؤمنی را فریب دهد از ما نیست.

کسی که عطسه کند تا هفت روز از مردن ایمن است.

کسی که به عیادت برادر مؤمن برود از بیمار برای خود طلب دعا کند که دعای او مانند دعای ملائکه است.

کُفران نعمت الهی است اینکه کسی گوید فلان طعام را خوردم مرا آزار کرد.

عجب دارم از کسی که دعوای محبت الهی میکند و شبها خواب میکند.

ضامنم برای کسی که عمامه بر سر بسته از خانه بیرون آید آنکه سالم به اهل خود برگردد.

صداقت و یاری و دوستی حدّی چند دارد که هر که همهی آنها در او نباشد او را به کمال صداقت نسبت مده و کسی که هیچ یک از آنها در او نباشد به هیچ چیز از صداقت او را نسبت مده.

سه کساند که بر ایشان سلام نمیباید کرد کسی که با جنازه راه رود و کسی که به نماز جمعه رود و کسی که در حمام باشد.

سه چیز است که از مکارم دنیا و آخرت است: آنکه از کسی که بر تو ظلم کند عفو کنی و پیوند کنی از کسی که از تو ببرد و از کسی که با تو بیخردی کند حلم کنی.

در بهشت منزلتی هست که هیچ کس به آن منزلت نمیرسد مگر آنکه بلایی به بدن او برسد.

چهار چیز است که ضایع میشود: محبتی که با کسی داشته باشی که بیوفا باشد و نیکی که با کسی بکنی که شکر تو نکند و علمی که به کسی بیاموزی که گوش ندهد و رازی که به کسی بسپاری که نگاهداری نکند.

چون کسی را دوست داری دوستی خود را با او اظهار کن که بیشتر میان شما باعث ثبات محبت میشود.

چون کسی را دوست داری با او مزاح و مجادله مکن.

چون کسی داخل خانه شود بر صاحبخانه حاکم است تا بیرون آید و آنچه گوید میباید صاحبخانه اطاعت کند.

بهترین برادران من نزد من کسی است که عیبهای مرا به من بگوید.

اول تحفهای که به مؤمن میدهند در قبر آن است که میآمرزند هر کس را که همراه جنازهی او بوده است.

هر که کفنش با او باشد در خانهاش او را از غلامان ننویسند و گاه که نظر کند به آن کفن ثواب یابد.

سه کساند که هر که با ایشان منازعه کند ذلیل و بیمقدار میشود: پدر، و پادشاه، و قرضخواه.

قطع آشنایی از دوستان پدر خود مکن که روشنی احوالت به تاریکی مبدّل میشود.

صلهی رحم و نیکی با برادر حساب قیامت را آسان میکند و از گناهان نگاه میدارد پس صلهی رحم و نیکی با برادران را ترک مکنید اگرچه به سلام کردن و نیکو جواب سلام دادن باشد.

هر که گریبان جامه را پینه زند و کفش را پینه کند و چیزی که برای خانه خرد بردارد به خانه برد از تکبر ایمن گردد.

حق مسافر بر رفیقان آن است که چون بیمار شود سه روز برای او توقف کنند.

خانهای که اسفند در آن باشد شیطان تا هفتاد خانه از آن خانه دوری میکند و آن شفاست از هفتاد مرض.

در حرام شفا نمیباشد.

هر که برادر مسلمان بیماری را عیادت کند در آن روز هفتاد هزار ملک بر او صلوات بفرستند اگر صبح باشد تا شام و اگر شام باشد تا صبح.

هر که بیماری را عیادت کند حق تعالی موکل سازد به او هفتاد هزار ملک را که همیشه به خانهی او آیند و تا روز قیامت در آن خانه تسبیح و تکبیر و تهلیل و تقدیس الهی گویند و نصف ثواب ایشان از برای او باشد.

هر که بیماری را عیادت کند هفتاد هزار ملک او را مشایعت کنند و برای او استغفار کنند تا به خانهی خود برگردد.

هر که صحتش بر بیماریاش غالب باشد و معالجه کند و بمیرد من از او بیزارم.

کسی که برادر مؤمنش را بر امری که مکروه او باشد ببیند و تواند که او را برگرداند از آن امر و برنگرداند خیانت کرده است در برادری او.

هر که قادر نباشد به ما احسانی بکند به صالحان و شیعیان ما احسان کند تا ثواب احسان کردن به ما در نامهی اعمالش نوشته شود.

هر مسلمانی که مسلمان دیگر به نزد او بیاید برای حاجتی و او قادر باشد به برآوردن حاجت و برنیاورد حق تعالی او را در قیامت سرزنش و تغیّر نماید.

هر مؤمنی برادر مؤمن خود را یاری نکند و او قادر بر یاری کردن او باشد خدا او را در دنیا و آخرت یاری نکند.

هر که از برادران مؤمن تو سه مرتبه با تو به غضب آید و در هیچ مرتبه حرف بدی در حق تو نگوید او را به دوستی و یاری خود بگیر.

از تعظیم خداست تعظیم پیران کردن.

از جملهی حقوق مال حق ماعون است که حق تعالی وعید جهنم فرموده است برای کسی که منع آن نماید و آن قرضی است که به همسایه دهد یا نیکی که به ایشان کند یا ضروریات خانه که به ایشان عاریه دهد.

چون کسی برای برآوردن حاجت مؤمن راه رود حق تعالی دو ملک را موکّل گرداند از جانب راست و چپش که برای او استغفار کنند و دعا کنند که حاجتش برآورده شود.

حق تعالی زینت و اظهار نعمت را دوست میدارد و ترک زینت و اظهار بدحالی را دشمن میدارد و دوست میدارد که اثر نعمت را در بندهی خود ببیند به اینکه جامهی خود را خوشبو دارد و خانه را نیکو دارد و ساحتهای خانه را بروبد.

هر که از روی برادر مؤمن خاکی یا خاشاکی یا کثافتی بردارد حق تعالی ده حسنه در نامهی عملش بنویسد و هر که در روی برادر مؤمن تبسّم کند حق تعالی برای او حسنه بنویسد.

هر که آزار خود را از همسایه بازدارد حق تعالی در روز قیامت از گناهان او درگذرد.

هر که در اول روز تصدق بکند حق تعالی نحوست آن روز را از او دفع میکند.

هر که مؤمنی را برای پریشانی او ذلیل و حقیر شمارد حق تعالی در قیامت او را در حضور جمیع خلایق رسوا کند.

هر که هفت شوط طواف در دور خانهی کعبه بکند حق تعالی برای او شش هزار حسنه بنویسد و شش هزار گناه محو کند و شش هزار درجه برای او بلند کند و شش هزار حاجت او را برآورد و برآوردن حاجت مؤمن بهتر است از ده طواف.

هر که یاری دهد ظالمی را بر مظلومی پیوسته حق تعالی بر او خشمناک باشد تا دست از آن یاری بردارد.

هر مسلمانی که حاجت مسلمانی را برآورد حق تعالی او را ندا کند که ثواب تو بر من است و راضی نمیشوم برای تو به غیر از بهشت.

هر که خشمی را فرو خورد خدا عزت او را در دنیا و آخرت زیاده گرداند.

خندیدن مؤمن میباید تبسم باشد و صدا نداشته باشد.

سه چیز است که خدا صاحب آنها را دشمن دارد: خواب کردن بدون بیداری شب، و خنده کردن در غیر محل تعجب و خوردن طعام در هنگام سیری.

قهقهه کردن از شیطان است.

مؤمن میباید که عبوس و گرفته نباشد و گشادهرو و خندان باشد و قدری از مزاح مطلوب است اما بسیار خندیدن و بسیار خوش طبعی کردن مذموم است و فعل بیخردان و سفیهان است.

هر که تمام شب بیدار باشد برای کسب کردن و بهرهی دیدهی خود را از خواب ندهد آن کسبش حرام است.

او.

هر که داخل بازار شود و نعل سفیدی بخرد کهنه نکند آن را مگر آنکه کسب کند مالی را از جایی که گمان نداشته باشد.

از نادانی است خندیدن بیآنکه تعجبی باعث آن شود.

از نامه نوشتن هر کس استدلال بر عقل و بینایی او میتوان کرد.

تجارت کردن عقل را زیاد میکند و ترک تجارت کردن عقل را کم میکند.

سزاوار نیست مسلمان را که با فاجر و احمق و دروغگو برادری کند.

هر که در وقت مرگ وصیت نیکو نکند علامت نقصان عقل و مروت اوست.

دوستی نیکان با نیکان ثوابی است برای نیکان و دوستی بدان با نیکان فضیلتی است برای نیکان و دشمنی بدان با نیکان زینتی است برای نیکان و دشمنی نیکان با بدان خواری است برای بدان.

مجادله مکن که حسنت را میبرد و خوشطبعی مکن که باعث جرأت مردم بر تو میشود.

اعتماد بسیار بر برادر و دوست خود مکن که رازهای خود را به او بسپاری که در وقتی که از تو برگردد چارهای نتوانی کرد.

برادران خود را یاد کنید هرگاه غایب باشند از شما به بهتر از آنچه دوست میداری که شما را غایبانه یاد کنند.

چون دوست داشته باشی و حکومتی به هم رساند و ده یک از آنچه با تو دوستی میکرد بکند دوست بدی نیست از برای تو.

دوستان را به راز خود مطلع مگردان مگر رازی که اگر دشمن تو بداند به تو ضرری نرسد زیرا که گاه هست که دوست یک روز دشمن میشود.

کبوتر در خانه نگاه دارید که دوست داشتنی است و دعا کردهی حضرت نوح است و هیچ چیز در خانه مثل آن باعث انس نمیشود.

از تلخی زندگانی است از خانهای به خانهای نقل کردن و نان از بازار خریدن.

پنچ چیز است که در هر که نباشد زندگی بر او گوارا نیست: صحت بدن و امنیت و توانگری و قناعت و مونس موافق.

سفر کنید تا بدنهای شما صحیح شود و جهاد کنید تا غنیمت دنیا و آخرت بیابید و حج کنید تا مالدار و بینیاز شوید.

صلهی رحم کردن و با همسایگان نیکو سلوک کردن خانهها را آبادان میکند و عمرها را زیاد میکند.

کینهی مؤمن در همان محل میباشد که نشسته است چون از برادرش جدا شود دیگر در دلش نمیماند و کینهی کافر در تمام عمر میباشد.


امام رضا (ع)

هر که در چهارشنبهی آخر ماه سفر کند از هر بلایی نگاه داشته شود و حاجتش را خدا برآورد.

خدا را بندگان هست که در حاجت مردم سعی میکنند ایشان ایمنانند در روز قیامت و هر که دل مؤمنی را شاد کند حق تعالی روز قیامت دل او را شاد کند.

سخی و صاحب همت از طعام مردم میخورد تا مردم از طعام او بخورند و بخیل طعام مردم را نمیخورد تا از طعام او نخورند.

فضیلت نان جو بر نان گندم مانند فضیلت ما اهل بیت است بر سایر مردم.

یک شب درد سر هر گناهی را برطرف میکند مگر گناهان کبیره را.

بیماری برای مؤمن پاک کننده است او را از گناهان و رحمت الهی است نسبت به او از برای کافران عذاب و لعنت است.

کسی که تقیه را ترک کند چنان است که نماز را ترک کند.

هر مؤمنی که یک بیت شعر در مدح اهل بیت بگوید حق تعالی برای او در بهشت شهری بنا کند بزرگتر از هفت برابر دنیا و چون در آن شهر آید هر ملک مقرّب و هر پیغمبر مرسل به دیدن او بیایند.

با عاقل مصاحبت کن هر چند کریم نباشد و از عقلش بهرهور شو و از خُلق بدش احتراز کن و با کریم مصاحبت کن هر چند عاقل نباشد که به عقل خود از کرم او منتفع میشوی و بگریز نهایت گریختن از احمقی که بخیل باشد.

لغت نامه دهخدا

امام جعفر صادق

امام جعفر صادق. [اِ ج َ ف َ رِ دِ] (اِخ) جعفربن محمد ملقب به صادق و مکنی به ابوعبداﷲ. امام ششم شیعه ٔ اثناعشری (امامیه). رجوع به جعفر... شود.
- امثال:
امام جعفر صادق نیستی، کنایه از اینکه آدم معصومی نمیباشی.
فال امام جعفر صادق است بد ندارد (یا برای همه خوب می آید)، یعنی با هر مزاجی و اخلاقی سازگار است و یادر اظهار عقیده ٔ خود موجب رنجش احدی، خواه موافق و خواه مخالف، نمیشود. همانند: خاکشیرمزاج است. (از فرهنگ عوام).


شاگرد

شاگرد. [گ ِ] (اِ) آموزنده ٔ علم یا هنر نزد کسی. (فرهنگ نظام). کسی که در نزد معلم و استاد تحصیل علم و کمال یا صنعت کند و کسی که در مدرسه به تحصیل بپردازد. تلمیذ و محصل و متعلم. (ناظم الاطباء). تلمیذ. (آنندراج). کسی که در نزد معلم و استاد کسب علم و هنر کند. کسی که در مدرسه تحصیل نماید. (حاشیه ٔ برهان چ معین). مؤلف فرهنگ نظام ذیل کلمه ٔ شاگرد نویسد: در عصر تیموری هندوستان مسلمانان هند که زبان آنها فارسی بود لفظ شاگرد را مخفف «شاه گرد« »گرد شاه » فهمیده به یک دسته از نوکرهای خصوصی اطراف شاه شاگردپیشه میگفتند. و تاکنون در سلطنت دکن همانها را شاگردپیشه میگویند. اگر قیاس مذکور صحیح باشد در معنی تلمیذ و آموزنده ٔ فن مجاز خواهد بود که معلم تشبیه بشاه شده و شاگردان اشخاص دور شاه، لیکن تصور مذکور درست نیست مرکب از: شاس. بمعنی حکومت و تربیت و گِرد محرف کرت َ اسم مفعول بمعنی کرده شده که مجموع تربیت کرده شده است و لفظ گِرد محرف کرده (اسم مفعول) در فارسی متعدد هست مثل داراب گرد (نام شهر) بمعنی کرده ٔ داراب (ساخته ٔ داراب) و یزدگرد بمعنی کرده ایزد (ساخته ایزد). (فرهنگ نظام). شاگرد مقابل استاد و معلم:
بحیله ساختن استادبخردان زمین
بحرب کردن شاگرد پادشاه زمان.
فرخی.
فضل و کرم کرد تست، جود و سخا ورد تست
دولت شاگرد تست، جوهر عقل اوستاد.
منوچهری.
بویوسف یعقوب انصاری قاضی قضات هارون الرشید و شاگرد امام ابوحنیفه... از امامان. اهل اختیار بود. (تاریخ بیهقی).
هر که شاگرد روز و شب نبود
جز تهی دست و بی ادب نبود.
سنایی.
جرم ز شاگرد و پس عتاب بر استاد
اینت به استاد اصدقای صفاهان.
خاقانی.
خِرّیج، شاگرد فراراه افکنده و برساخته شده. (منتهی الارب). || کارآموز در خدمت دبیران دیوان رسالت. وردست و منشی ومحرر و دبیران زیردست در دیوان رسائل. دست پرورده ٔ دبیران. پرورده. کار آموخته ٔ دیوان ترسل: گفت [خواجه احمد حسن] فردا بدیوان باید آمد و بشغل کتابت مشغول شد و شاگردان و محرران بیاورید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 152). بوسهل آمد و پیغام امیر آورد که... خواجه باید که در این کار تن دردهد که حشمت تو باید شاگردان و یاران هستند همگان بر مثال تو کار کنند. (تاریخ بیهقی). در خلوت که با وزیر داشت بوسهل را گفتی: بوالفضل شاگرد تو نیست او دبیر پدرم بوده است و معتمد وی را نیکودار اگر شکایتی کنی همداستان نباشم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 614). || کارمند دون پایه. کارمند وردست: پس از این هیچکس را تمکین آن نباشد که در پیش ما خارج حدخویش سخن گوید چه فرمان ما راست و از ما گذشته خواجه ٔ فاضل را و دیگران بندگان مااند و شاگردان وی. (از مواضعه ٔ احمدبن حسن میمندی از مجمل فصیحی خوافی). || زیردست. دست پرورد. ریزه خوار خوان. مطیع و در مرتبه ٔنازلتر از او قرار داشتن:
دست او هست ابر و دریا دل
ابر شاگرد و نایبش دریاست.
فرخی.
|| نوچه. نوآموز. پرورده. مربی. دست پرورد. برپی استاد رونده:
نخجیروالان این ملک را
شاگرد باشد فزون ز بهرام.
فرخی.
دعوی کنند گرچه براهیم زاده ایم
چون ژرف بنگری همه شاگرد آزرند.
ناصرخسرو.
کاهلی شاگرد بدبختی است. (قابوسنامه).
شاگرد خادمان در اوست روزگار
کاستاد بحر دست جواهرفشان اوست.
خاقانی.
بهمه حال رعیت چون راعی نباشد و مطیع چون مطاع و شاگرد چون خواجه و مقتدی چون مقتدا. (نقض الفضایح ص 135).
- امثال:
شاگرد رفته رفته به استاد میرسد. (امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 1006).
|| مرید. پیرو. مقابل مرشد. (ناظم الاطباء): در خدمت شیخ ابوالوفا مهدی معروف به بغدادی با جمعی اصحاب و شاگردان. (از ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 111). || کنایه از حواریون و تابعان حضرت عیسی (ع). (از قاموس کتاب مقدس). || دستیار. که در خدمت استاد صنعتگر ایستد. که زیر دست استاد صنعتگر کار کند و کار آموزد:
یکی نامور بود بوراب نام
پسندیده آهنگری شاد کام
ورا یار و شاگرد بد سی و پنج
ز پتک وز آهن رسیده برنج.
فردوسی.
ورازرگر آمد ز روم و ز چین
ز مکران و بغداد و ایران زمین
هزار و صد وبیست استاد بود
ز کردار این تختشان یاد بود
و با هر یکی مردشاگرد سی
ز رومی و بغدادی و پارسی.
فردوسی.
آن کند در دو ماه بنا گرد
که نبیندبسالها شاگرد
باز شاگرد آن چشد ز سرور
که نیابد به سالها مزدور.
سنایی.
بسان پاچه ٔ گاوی که از موی
برون آرد ورا شاگرد رواس.
سوزنی.
ترا تا پیش تر گویم که بشتاب
شوی پس تر چو شاگرد رسن تاب.
نظامی.
- امثال:
برای آموختن نجاری چهار سال شاگرد نجار بودم.
ترکیب ها:
- شاگرد آهنگر. شاگرد ارسی دوز. شاگرد بنا. شاگرد خراط. شاگرد خیاط. شاگرد رزاز. شاگرد سراج. شاگرد عِلاقه بند. شاگرد کفشدوز. شاگرد لحافدوز. شاگرد مسکر. شاگرد نجار.
|| خادم. خدمتگار. غلام. (از بهار عجم) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). در اصل بمعنی خادم است و بمعنی تلمیذ مجازاًشهرت یافته و ظاهراً لفظ شاگرد در اصل شاه گرد بود زیرا که خادمان گرداگرد شاه و مخدوم خود استاده شده مترصد در فرمان و خدمت باشند. بهمین جهت خدمتکاران رابعربی حواشی گویند. (از غیاث اللغات). خدمتگزاران خاص شاه. (فرهنگ نظام). کهتر. بنده. خدمتگر. آنکه در خدمت بزرگی باشد:
ندانی که آرش ورا [منوچهر را] بنده بود
بفرمان و رایش سرافکنده بود
دگر همچو کیخسرو کینه جوی
که چون رستمی بود شاگرد اوی
هم آیین شاهانش نگذاشتی
یکی چشم بر تخت نگماشتی.
فردوسی.
بدره بر بدره فروریخته باشند هنوز
که همی گویند ای شاگرد آن بدره بیار.
فرخی.
تو را نه چرخ و هفت اختر غلام است
تو شاگرد تنی حیفی تمام است.
ناصرخسرو.
شاگرد اهل علم شوی به زانک
اکنون رهی و چاکر خاتونی.
ناصرخسرو.
باغ در باغ گرد بر گردش
خلد مولا و روضه شاگردش.
نظامی.
من فتاده بدست شاگردان
بسفر پای بند و سرگردان.
سعدی.
زرش دیدم و زرع و شاگرد و رخت
ولی بی مروت چو بی بر درخت.
سعدی.
و رجوع به شاگردپیشه شود.
|| خادم و غلام و پادو حجره ٔ تاجر و بازرگان. آنکه در خدمت بازرگان و تاجر باشد بمزد. کسی که در خدمت و زیردست تاجری بمزد کار کند و دستیار مرد باشد:
همی گفت پرمایه بازارگان
به شاگرد کای مرد ناکاردان.
فردوسی.
بفرمود خسرو بسالار بار
که بازارگان را کند خواستار
بیاورد شاگرد با او بهم
یکی شاد از ایشان و دیگر دژم.
فردوسی.
چنین گفت شاگرد کاین یک تنست
چنان دان که مرغ از شمار منست.
فردوسی.
خلعتهای خلیفه را بر استران در صندوقها بار کردند وشاگردان خزینه بر سر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 376). شاگرد بیاع از پس بازرگان برفت و گفت ای خواجه، شاگردانه بده. (قابوسنامه ص 180). پدر گفت ای پسر منافع سفر... بسیار است ولیکن مسلم پنج طایفه راست. نخستین بازرگانی که... کنیزکان دارد دلاویز و شاگردان چابک. (گلستان). || صندوقدار. خزانه دار. موکل دخل و خرج: پیش از آنکه عامل وصل خراج اصل بدیوان گزاردی شاگرد حق حسابی و رسم عتابی درخواست. (سندبادنامه ص 105). امر فرمود تاقها رمه و شاگردان در بغداد هرچه بدان احتیاج حراست داشت... با خود روانه گردانید. (محاسن اصفهان). || محرر دفتر تجارت و دفتر صراف و جز آن. (ناظم الاطباء). || مهتر چارپایان. (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

شاگرد

کسی که نزد دیگری علم یا هنر می‌آموزد،
پسری که در دکانی خدمت می‌کند،
وردست، کمک (در ترکیب با کلمۀ دیگر): شاگرد شوفر، شاگرد بنا،

معادل ابجد

شاگرد امام صادق (ع)

872

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری